آتنا جانآتنا جان، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

✿سفر زندگيِ آتنا✿

اولین روزی که آتنا به مهدکودک رفت

    خیلی اتفاقی یعنی صحبتش توی خونه شده بود ولی فعلا تاریخش معلوم نشده بود. چندسالی میشه که یه مهدکودک نزدیک خونمون اومده،یعنی چسبیده به خونه ی ما که امروز توی مهد جشن بود صدای یکی از مجری های برنامه کودک شبکه استانیمون (آقای نارنجی) میومد که دیگه آقاجونم دست خانوم کوچولورو گرفتو برد که هم شرایط ثبت نام رو بپرسه و هم اینکه ببینه آتنا دوست داره یا نه     که آتنا هم خیلی خوشش اومد و حدود 2 ساعت موند و آقاجون برگشت خونه، این شد که آتنا خانومم مهدکودکی شدن. حالا برگشته با کلی تعریف و با یک روز رفتن از قبل شیطون تر شده بی جنبه     ...
30 شهريور 1392

♥ روز دختــر ♥

یک شبی را حق به سر شوری بداشت     رفت و بر برگ گلی نقشی نگاشت     شرم پاک از چشم آهویی گرفت     هم ز نافش مشک خوشبویی گرفت     عشق را در صورت و سیرت نهاد     جمله مخلوقات در حیرت نهاد     داد بر نفس ملائک برتری     ساخت از نفس خودش یک دختری       عزییییییییزم کوچولوتربن دختر خونه روزت مبارک روز تموم دختر کوچولوهای نی نی وبلاگ مبـــــارکـــ امیدوارم همیشه کنار مامان باباهای مهربونتون شاد و سلامت باشین ...
16 شهريور 1392
1